سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اندیشه هایم
 
قالب وبلاگ

پارسال همین موقع ها بود. البته 8 روز قبل تر بود تو یه دنیای دیگه ای بودم و اونجا برای خودم می نوشتم.

نوشتم از راه و رسم دعا کردن.

یادمه در مورد حبس شدن دعا نوشته بودم. در مورد گناهایی که دعا رو حبس می کنن.

بعد فکر کردم باید این گناه (گناهی که دعام رو حبس می کنه) بخشیده بشه تا دعام مستجاب بشه.

اما فهمیدم خدا یه چیزای دیگه رو اول گفته.

اول باید پرده حرمت و عصمت حفظ بشه

بعد از بارش کیفر در امان بمونم

بعد هم قدر داشته هام رو بدونم

امروز به لطف یه دوست نا آشنا، دوباره یادم اومد

باز برام تازگی داره.

فهمیدم اشتباهم کجا بود.

من اون روزا دعا می کردم پرده حرمتم حفظ بشه، اما در خلافش عمل می کردم. امروز رسیدم به جایی که خار شدم. خار خار خار!

خب نمی دونم حتما ترتیب بلا نازل شدن هم بر این اساسه

چون از اون موقعی که هر روز خار تر می شدم، بلا های بیشتری هم بر من نازل شد

اون قدر به معشوق حواسم بود که نعمت خانواده خودم رو از یاد برده بودم. در حدی که من رو خوب می شناختن، شده بودم پرخاشگر

ای وای بر من.

من این سه تا رو ول کرده بودم و هی منتظر بودم گناهانی که دعاهام رو حبس کردن بخشیده بشن.

ای وای بر من

تاز به اشتباهم پی بردم.

می دونم اون مقلب القلوب اون بالا می تونه دل معشوق رو منقلب کنه برام. البته اگه وظیفه ام یعنی حفظ حرمت پناه گرفتن از بارش کیفر و شکر نعمت رو درست به جا بیارم

 


[ یکشنبه 93/11/26 ] [ 11:29 صبح ] [ پیرمرد سی و چند ساله ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 102
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 127171