سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اندیشه هایم
 
قالب وبلاگ

به نام هستی بخش احساس

امروز خبر وصلت دوست قدیمی ام را شنیدم. دوستی که عبد خداست. نمی دانم اولش خوشحال شدم اما بعد حس خوبی نداشتم. اکنون هم حس و حالم بدتر شده.

دوست ندارم این حس بد حس بد حسادت باشد. اصلاً دوست ندارم. اما قبول داشته باشید قبطه خوردن هم درد دارد. آن هم بعد از شکستی دردناک.

درد وقتی بیشتر می شود که می بینی جایی یکی از زجر کشدین معشوق در عشق یک طرفه نوشته. از اشتباه عاشق شدن نوشته.

آخر مگر عرصه ی عشق درون بوته ی آزمایش است و می شود قبل از آن آزمایش کرد و اشتباه بودنش را فهمید؟ 

حال که این را خواندم، از تو خواهش می کنم هیچ وقت مرا پیدا نکن. هیییچ وقت. می ترسم زجر معشوق ها را تو نیز بکشی. همان طور که انگار آن دختر می کشد.

می دانی چرا؟ چون من نمی توانم عاشقت نباشم. پس تو حتی سهواً هم شده پیدایم نکن تا زجر نکشی.

من با درد عاشقی خودم می سوزم و می سازم.

باور می کنی هنوز جمله ای برای تبریک به دوستم پیدا نکردم؟

دیگر همان دست و پا شکسته هایشان هم توانستند از چاله چوله های افکارم بگریزند. و من اکنون خالی خالی هستم.

اکنون شدیداً احساس پوچی می کنم. احساس بی ارزش بودن.

با خواندن مطلبش مطمئن شدم که هرگز سراغ عاشق شدن دوباره ای نباید بروم. با همین عشق یک طرفه ام به تو زندگی می گذرانم. از زجری که می کشم لذت می برم. لذتی بعد از ذلتی که کشیدم و ذلتی بعد از هر لذتم باز خواهم کشید.

کاش هیچ وقت اینجا را نیابی و نبینی مقاومت و ایستادگی پوچ وارم را در راه عشق به تو.

در هوایت هنوز بی قرار بی قرار مانده ام و هنوز سر از کویت بر نداشته ام. می ترسم آوازی که این سر پر سودای من هر لحظه در کویت سر می دهد، خواب و خوراک را از تو گرفته باشد.

اما باور کن نمی توانم به جایی دیگر بروم. نمی توانم به جایی دیگر فکر کنم. 

باور کن اگر روزی هم بتوانم، از حرف آن  معشوق زجر کش می ترسم و به هیچ معشوقی اطمینان نمی کنم. 

 

تنها راه اثبات احساس اشتباهت یا اشتباهم، مدتی سکوت است. آن قدر که جز صدای سکوت صدایی آزارت ندهد.

راستی نکند از نظر آن دختر هر وقت معشوق اجازه داد عاشق باید عاشق شود؟


[ سه شنبه 94/3/19 ] [ 5:53 عصر ] [ پیرمرد سی و چند ساله ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 30
کل بازدیدها: 121578